چی دستته؟

این روزا کتاب ، چی میخونی؟

چی دستته؟

این روزا کتاب ، چی میخونی؟

از آرزوهای من که همیشه ته ذهنم رو قلقک می داد این بود که یه یک کتاب باز حرفه ای و همچنین یک وبلاگ نویس پر مخاطب باشم. هر چند الان یک کتاب باز حرفه ای و یک وبلاگ نویس پر مخاطب نیستم اما می خوام تلاشمو بکنم...

بایگانی
آخرین مطالب

کتاب خاطرات سفیر ، متن وبلاگ یک دختر دانشجوی ایرانی مسلمان است که برای ادامه تحصیل در رشته طراحی صنعتی به فرانسه رفته ، مطلب به صورت خاطراتی جدا از هم نوشته شده که البته بی ارتباط به هم نیستند.


چیزی که توی همه اش مشترکه بحث هایی هست که بین نویسنده و اطرافیان به خاطر ایران و اسلام رخ میده ، با رفتن به اونجا یهو تبدیل شده به نماد ایران و اسلام و باید مدام توضیح بده و از خودش ، ملیت و اعتقاداتش دفاع کنه 

کتاب فوق العاده روون و البته وبلاگی نوشته شده امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.

خاطرات سفیر _ نویسنده : نیلوفر شادمهری

  • مریم اکبری

عکس کتاب


اینکه در گذشته چه کتاب هایی خوانده اید قضاوت شما را در مورد این کتاب تغییر خواهد داد ، به مراتب  دختر گمشده و من پیش از تو و حتی  من پس از تو برای من دلچسب تر بودند ،

هر چند کتابی فوق العاده خیال انگیز بود و فضای داستان در فضای ابر مانندی روایت میشد اما می توان گفت محوریت کتاب به جای عشق خیانت و به جای آرامش جنایت بود و شاید همین از جذابیت آن برای من کم کرد .

اگر بنا به توصیه باشد حتما این کتاب را قبل از سه کتابی که در بالا نام آوردم بخوانید هر چند در دسته بندی میتوان نام این کتاب را در دسته کتب بالا جا داد.

متاسفانه نتوانستم با هیچکدام از شخصیت ها همزاد پنداری کنم  چون شباهتی نداشتم نه به میشل نه آنا و نه مگان و مهم ترین علت آن تفاوت فرهنگی بود ، الکل و خیانت هنوز بخشی از فرهنگ ما نشده و امیدوارم که هرگز نشود.

با همه این ها خواندنش خالی از لطف نیست ، رمانی مدرن محسوب میشود و روانشناسانه ، امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.

(دختری در قطار      نوشته : پائولا هاوکینز)


  • مریم اکبری

مشکل ثابت و همیشگی من با کارها اینه که سخت به کاری جوری علاقمند میشم که بخوام ساعت ها براش وقت بذارم اما شاید از خیلی معدود کارهایی که من از انجامش خسته نمیشم خواندن کتاب و البته به عبارت دقیق تر رمانه ، با خوندن رمان ها به دنیای اون ها می رم و یک جور خلسه در من ایجاد میشه گاهی خودم رو سرزنش میکنم که این حال طبیعی نیست اما میل به اون بی وزنی من رو به ورق زدن صفحه بعدی می کشونه...

احساس همدردی شدید با شخصیت های داستان و قرار دادن خودم در شرایط دشوار اونها البته کاملا به صورت غیر ارادی و در حین خوندن متون ، من رو حساس و آشفته میکنه و انگیزه و اراده و عشق اون ها من رو به شور میاره، من با کتاب هایی که میخونم پیوند میخورم و یکی میشم و شاید واقعی ترین دلیل علاقه من به کتاب همین باشه...

  • مریم اکبری